سریال جایزه در بزرگ اپل تیوی یک آشفتگی ناگوار است.

Apple TV+، احتمالاً ناخواسته، در حال توسعه یک سبک خانه است. سریالهای کمدی سرویس استریم عمدتاً به شیوهای تقریباً جهانی ترافیک میکنند: فضای داخلی آماده اینستاگرام، نورپردازی درخشان، نوشتن/شخصیتهایی که ناامیدانه برای تأیید مخاطبان هستند. درام های آنها - به استثنای "Severance" تقریباً بی عیب - تفاوتی ندارند. «دختران درخشان»، «ظن» و «دفاع از جیکوب» به عنوان فیلمهایی با بودجه متوسط بهتر بودند، زیرا گوشت آنها به اندازه کافی برای توجیه 8 تا 12 قسمت وجود ندارد. «جایزه درب بزرگ»، آخرین نسخه اپل تیوی، تلاش میکند درام و کمدی را با هم پیوند بزند و در هر دو شکست خورده است، در حالی که طراحی و تولید عالی Pinterest و نوشتههای هوشمندانهای از کانال Hallmark را دارد.
برای تماشای فیلم سینمایی در ژانرهای مختلف به سایت فیلم نماوا مراجعه نمایید.
برگرفته از M.O. رمان والش با همین نام توسط تیمی که شامل دیوید وست رید ("Schitt's Creek")، "جایزه درب بزرگ" گروهی از بازیگران به رهبری کریس اودود در نقش داستی، معلم تاریخ اروپای دبیرستان (و سوت زن متخصص) است. ) که در تولد 40 سالگی اش با او آشنا می شویم. پس از جشن گرفتن چهل هدیه مسخره مجزا در صبحانه با همسرش کاس (گابریل دنیس) و دخترشان ترینا (جولیت آمارا)، داستی با خوشحالی سوار اسکوتر موتوری جدید خود به محل کار میرود. سرگیجه او در حین توقف در فروشگاه عمومی محلی کاهش می یابد: یک ماشین آبی تیره، که با پروانه ای درخشان به نام مورفو مزین شده است، یک شبه در داخل فروشگاه ظاهر شده است. هیچ کس نمی داند چگونه به آنجا رسیده است.
ژانرهای مختلفی از جمله فیلم ترسناک و فیلم عاشقانه نیز در نماوا فراهم شده است.
هنگامی که اثر انگشت و شماره تامین اجتماعی خود را به آن می دهید، یک کارت آبی مرتب چاپ می کند که تمام پتانسیل شما را به شما نشان می دهد. نتایج اغلب ناخوشایند هستند: روی کارت یک شخصیت نوشته شده است "دروغگو"، در حالی که روی کارت متعلق به یک زن خانه دار که خودش تی شرت ها و چوچک ها را درست می کند، نوشته شده است "شاهزاده". کارت داستی او را به یک مارپیچ از شک و تردید شدید می رساند: «معلم/سوت زن.»
پخش زنده فوتبال در مسابقات مختلف را نیز میتوانید از سایت فیلم نماوا دنبال کنید.
او در سرگردانی خود تنها نیست: کارت مورفو متعلق به جیکوب (سامی فورلاس) - دانش آموز گوشه گیر و بی دست و پا داستی که در غم مرگ برادر دوقلوی شیردار خود در یک تصادف رانندگی اخیر غمگین است - "قهرمان" نوشته شده است که او را گیج می کند. . پدر جیکوب، بو (آرون رومن وینر)، که دارای تمام ویژگی های مردانگی سمی است، به طرز نگران کننده ای از کارت خود الهام گرفته است که روی آن «کلانتر» نوشته شده است. پدر روبن (دیمون گوپتون) از کارت خود که روی آن نوشته شده است "پدر" ناامید شده است. تقریباً تنها کسی که از کارت خود راضی است جورجیو است (جاش سگرا که در این نقش لحظات خوبی را سپری میکند)، بازیکن سابق هاکی حرفهای و صاحب رستوران ایتالیایی فعلی که روی کارتش «سوپراستار» نوشته شده است. با تاسف زیاد داستی، به زودی تنها چیزی که هر کسی میتواند در Deerfield درباره آن صحبت کند کارتهای Morpho آبی است، معنی آنها، چه باید/میتواند معنی داشته باشند، و اینکه آیا هر یک از اینها اهمیت دارد یا خیر.
فیلم عاشقانه هندی و فیلم عاشقانه کره ای نیز از ژانرهایی که مورد استقبال هواراداران فیلم های این کشورها قرار میگیرد.
صداپیشه مشهور جیم مسکیمن، در نقش کری، پدر اوداود، در نقش مردی مسن که تصمیم میگیرد به دنبال رویایی که روی کارت مورفو او نوشته شده است، بیشترین خندهها را به خود میگیرد: «مدل مرد». شیمی گوپتون با الی مکی، بازیگر نقش هانا، متصدی بار، شیرین و گرم است، و لایههایی از ارتباط را در شهری ایجاد میکند که به سرعت در حال تبدیل شدن به دعوا و کینه توزی است. به هر حال، بشریت از طلوع تمدن در جریان آشوب به خدا و نوشیدنی روی آورده است. چیزی که پویایی ماکی و گوپتون را بسیار جذاب می کند این است که هانا، به قول خود پدر روبن، «یک نفر در دیرفیلد است که به چیزی از او نیاز ندارد». این دو بازیگر شایسته سریال متفاوت و بهتری هستند. O'Dowd نیز توپی دارد که می تواند اعماق ناامیدی کیهانی و کمدی ماجراهای ناگوار روزانه را متعادل کند. او مانند پاسخ ایرلند به جیسون بیتمن است که می تواند درد و خنده را به راحتی کاهش دهد. کیفیت نوشته به دلیل توانایی او در فروش واقعیت داستی تقریباً در صحنه های او بی ربط است. یک سکانس به خصوص خنده دار وجود دارد که در آن او "آره!" آشر را اجرا می کند. در هدیه تولد کمتر مورد پسند کاس: یک ترمین.
فیلم عاشقانه ترکی نیز از دیگر ژانرهایی است که در فیلم های این کشور مورد استقبال قرار میگیرد.
نوشته ایزی (کریستال آر. فاکس) برای بو، کاس و مادر کاس شاید از همه درهمتر باشد. گویی نویسندگان اسپاگتی های روایی را به دیوار انداخته اند تا ببینند چه چیزی گیر کرده است. دنیس بازیگر توانمندی است اما قوس او درهم و برهم است. شخصیت پردازی ایزی از گرمی به سوسیوپاتی می رود.
نسخه بهتری از این سریال در جایی وجود دارد، نسخه ای که صادقانه و جذاب این ایده ها را مورد بازجویی قرار می دهد. آیا "پتانسیل" شما با "آینده شما" یکی است؟ آیا آنچه از زندگی می خواهید کافی است؟ آیا باید امیدها و رویاهای خود را اصلاح کنید تا نسخه متفاوت و بهتری از خود باشید؟ آیا نتایج یک ماشین فال به سبک آرکید باید به شما الهام بخشد تا زندگی خود را تغییر دهید، یا این فقط گراز است؟ «Nick of Time»، قسمت دوم فصل دوم سریال «منطقه گرگ و میش» به کارگردانی راد سرلینگ، با نویسندگی مطمئن و بازیهای جذاب ویلیام شاتنر و پاتریشیا برسلین به پرسشهایی درباره سرنوشت و سرنوشت پرداخت. اما در اینجا هیچ اشاره ای به نویسندگی استادانه ریچارد متسون یا مهارت کارگردانی ریچارد ال. اپیزودهای 6 و 7، بهویژه، چنان انبوهی از داستانهای فرعی و چرخشهای روایی به چپ هستند که به سختی به عنوان مرتبط با داستان کلی ثبت میشوند. اتاق نویسندگان در اینجا میخواست کاری شبیه به یک ریف علمی تخیلی در «برشهای کوتاه» انجام دهد، اما با برداشتی مبهم سرلینگ از «دن در زندگی واقعی» به پایان رسید. نتیجه معادل تلویزیون یک ساندویچ از یک زنجیره سریع معمولی است: مطمئناً خوراکی است، اما در حین یا پس از آن نه تغییر شکل میدهید و نه جابجا میشوید.
نظرات شما عزیزان:
|