درست در زمان چهارم ژوئیه، Disney+ برای هر کسی که نمیتواند بلیت حضور در برادوی معروف به «همیلتون» را تهیه کند، تلاش میکند. تمام 160 دقیقه آن، از جمله یک وقفه بسیار کوتاه و برخی سانسورهای جزئی زبان، از 3 جولای در این سرویس پخش خواهد شد. این فیلم بیش از دو شب در سال 2016 با اکثر بازیگران اصلی، از جمله تمام برندگان تونی فیلمبرداری شده است، این بیش از یک اجرای فیلمبرداری شده است. دقت زیادی در ساخت این فیلم تا حد امکان انجام شده است. فیلمبرداری، تدوین و کارگردانی نیز تنها چیزی را به ارمغان میآورد که در تئاتر ریچارد راجرز نمیتوانستید به دست آورید: نزدیکی که به شما امکان میدهد احساسات (و عرق کردن) روی چهره اجراکنندگان را ببینید. کارگردان توماس کیل (که کارگردانی تولید صحنه را نیز برعهده داشت) از کلوزآپهای خود با احتیاط استفاده میکند، اما موفق میشود این سطح از صمیمیت را حفظ کند حتی زمانی که میتوانیم کل صحنه و همه اجراکنندگان آن را ببینیم.

با امتیاز PG-13، این فیلم بزرگسالانه ترین فیلمی است که پشت لوگوی قلعه والت دیزنی ظاهر شده است. مطمئناً از جهاتی که عمو والت تایید نمیکرد، بداخلاقی است، به ویژه در به تصویر کشیدن وقایع زناکاری که منجر به بروشور رینولدز شد. توماس جفرسون (برنده تونی دیوید دیگز) میخواند: «خب، او اکنون هرگز رئیسجمهور نخواهد شد.
در واقع، زمان انتشار این نمایش همچنان موزیکال را در گفتگو با رویدادهای جاری قرار می دهد، به ویژه موج اخیر داستان های رنگین پوستان که در اتاق های هیئت مدیره، اتاق نویسندگان و سایر مکان هایی که تصمیم گیری می شد مشروعیت زدایی یا کاملاً کنار گذاشته شدند. ساخته شده است. وقتی آرون بور (برنده تونی لزلی اودوم جونیور) در مورد تمایل به بودن در «اتاقی که در آن اتفاق میافتد» آواز میخواند، اشعار با تصویر عمدی یک مرد سیاهپوست همراه میشود که آنها را میخواند. انتخاب بازیگران «همیلتون» از بازیگران عمدتاً سیاهپوست، لاتین تبار و آسیایی برای به تصویر کشیدن افرادی از زندگی واقعی که میدانستیم سفیدپوست هستند (و، مبادا فراموش کنیم، بردهداران) تنها اگر در نظر نگیریم که موضوع اصلی کتاب میراندا این است. نه تنها چه کسی میتواند این داستان آمریکایی را تعریف کند، بلکه خود سوژهها نیز هیچ کنترلی بر داستانگو ندارند. با توجه به اینکه چند هفته گذشته پر از صداپیشگان سفیدپوست بود که داوطلبانه کنار رفتند تا به هنرمندان سیاهپوست اجازه دهند شخصیتهای سیاهپوست خود را صدا کنند، من مطمئن هستم که این خودپسندی بازیگری بار دیگر در دادگاه افکار عمومی مورد بحث قرار خواهد گرفت.
اما من پرت می شوم.
از آنجایی که موسیقی متن «همیلتون» از زمان انتشارش در نمودارها قرار گرفته است، بسیاری از بینندگان در نهایت یک زمینه بصری برای اشعاری که از صمیم قلب میدانند خواهند داشت. با شروع با شماره آغازین، «الکساندر همیلتون»، میراندا مقداری غیر خدایی از شرح و تاریخ را در اشعار خود گنجانده است، و اغلب از رپ به عنوان وسیله ای برای رسیدن به هدف خود استفاده می کند. Odom's Burr، خودخوانده "احمق لعنتی که به همیلتون شلیک کرد" و جزئیات بازیگران سال های اولیه قهرمان ما، که او را از دریای کارائیب تا شهر نیویورک دنبال می کند. این اولین نگاه ما به طراحی لباس پل تازول و نورپردازی هاول بینکلی است که هر دو توسط فیلمبردار دکلن کوین و کادربندی عالی کیل به نمایش گذاشته می شوند. ما همچنین با صداهای بازیگران اصلی آشنا می شویم که هر کدام در نوع خود متمایز و فوق العاده هستند. این افتتاحیه، و دیگر آهنگهای پر از جزئیات، برای هزارهها همان چیزی است که «Schoolhouse Rock» برای نسل من بود، اگرچه ABC این را برای ما بچهها بسیار خطرناک میدانست.
عظمت آهنگ های میراندا در تنوع سبک های موسیقی و انتخاب هایی است که او برای هر شماره انجام می دهد. از آنجایی که تقریباً هر کلمه در موزیکال خوانده می شود، کشف اینکه او از چه ترکیبی از رپ، آر اند بی، گاسپل و پاور تصنیف استفاده خواهد کرد، بسیار سرگرم کننده است. او آهنگ نمایش واقعاً قدیمی برادوی، آهنگ جذاب و در عین حال وحشتناک "تو برمی گردی" را به پادشاه جورج سوم (یک جاناتان گروف بداخلاق لذیذ) می دهد، گویی نمادی از تفاوت بین کشور قدیمی و مستعمره نشینان ژولیده است. شورش علیه آن میراندا وقتی میخواهد به لحظات احساسی بزرگتری دست یابد که تا انتهای تئاتر طنین انداز میشوند، بدون زحمت دنده خود را عوض میکند، به ویژه در آهنگهای خواهران شویلر، آنجلیکا (برنده تونی، رنه الیز گلدزبری)، که برای همیلتون و همیلتون میخواند. الیزا (فیلیپا سو) که با او ازدواج می کند.
باز هم صمیمیت دوربین Kail در اینجا معجزه می کند. احساسات در چهره بازیگران هنگام آواز خواندن بسیار محبت آمیز در آغوش گرفته می شود، به خصوص زمانی که آنها قلب خود را بیرون می ریزند. او عشق پدرانه را در چشمان بور به تصویر می کشد که برای دختری که امیدوار است آنقدر عمر کند تا پیر شود آواز می خواند. ما به اندازهای نزدیک هستیم که ذهن الیزا را در حال کار کردن ببینیم، زیرا او در این فکر میکند که آیا میتواند با جاهطلبیهای شوهرش برای دور انداختن گلولهاش رقابت کند. گلپر عملاً با عشق و محافظت از خواهر کوچکترش می لرزد. و هر پوزخند زیبای صورت دیگز، چه لافایه باشد، ثبت می شود tte در اولین اقدام یا توماس جفرسون در دوم. به عنوان دومی، دیگز لباس بنفش رنگی میپوشد که از یکی از کمدهای پارک پرنس پیزلی بلند شده به نظر میرسد.
به عنوان همیلتون، میراندا بسیار عالی است و به خود خطی در مورد مهاجرانی می دهد که احتمالاً در خشم برخی افراد باقی خواهند ماند. او با اودوم فوقالعاده با دقت کالیبرهشده همراهی میکند. Burr در این دوئل پیروز می شود، اما میراندا MVP سریال و نابغه خلاق آن است. تنها جایی که «همیلتون» اندکی لنگ میزند - و من این مشکل را در برادوی هم داشتم - در تصویر جورج واشنگتن است. کریستوفر جکسون در این نقش فوقالعاده است (خدای من، این مرد میتواند آواز بخواند) اما در حالی که بقیه به اندازه کافی مشتاق هستند که افسانههایشان را با انسانیتشان متعادل کنند، واشنگتن به نوعی پاس میگیرد. او با احترام دیده شده است، که با تصویر بزرگتر از زندگی جکسون به خوبی کار می کند، اما در حالی که بقیه از درس های بی مزه ای که من در کلاس تاریخ گرفتم رهایی می یابند، واشنگتن احساس می کند هنوز در کتاب درسی من اسیر شده است.
بیننده همیشه می داند که این یک تولید زنده است که با تماشاگران مشتاق فیلمبرداری شده است. بعد از هر عدد تشویق میشود، و در نماهای گسترده که بخشهای صفحه گردان را به تصویر میکشد، گهگاه میتوانیم تماشاگران و گودال ارکستر را ببینیم. این یک احساس خوشامدگویی "شما آنجا هستید" را به روند رسیدگی اضافه می کند. می گویند تئاتر زنده مانند گرفتن رعد و برق در بطری است که هر شب متفاوت است و هرگز تکرار نمی شود. داشتن ذره ای از آن رعد و برق در اختیار شما از این فیلم خوب است.
حتی زیباتر این است که چگونه بازنمایی ارائه شده توسط بازیگران رنگی بیننده را وادار می کند تا به این فکر کند که چه اتفاقی می افتد اگر افرادی که شبیه به اجراکنندگان هستند واقعاً اجازه داشته باشند در ایجاد آرمان های آمریکایی و قوانین این کشور در حال رشد در آن زمان شرکت کنند. اجداد ما این کشور را ساخته اند، و فرزندان آنها هنوز برای برابری طلب می کنند، هنوز هم می جنگند تا در اتاقی باشند که در آن اتفاق می افتد. مهم نیست که تکرار "همیلتون" چقدر سرگرم کننده است - و بسیار سرگرم کننده است - این ایده ها همیشه در کمین هستند و نیاز به بررسی دارند.
|