فیلمی سخت اما تاثیرگذار عجیب از فیلمی که یک فیلم اکشن هیجان انگیز برای پدر در ماموریت همراه با داستانی دلچسب از ماهی های بیرون از آب و سپس یک درام جنایی وحشیانه قبل از اینکه کل ماجرا را با مت دیمون بزی شگفت انگیزی به تصویر بکشد، می سازد . "Stillwater" تام مک کارتی نوعی تولید اصیل هالیوودی است که شما را مجبور می کند بگویید "دیگر آنها را اینطور نمی سازند" اگر از ابتدا آنها را کاملاً به این شکل ساخته بودند. این که این یک محصول مشترک فرانسوی است مطمئناً بخشی از عجیب و غریب ساختاری فیلم را نشان می دهد - چندین نقطه داستانی در ترجمه گم می شود، حتی اگر کل ماجرا به نحوی منطقی باشد - اما ویژگی های عجیب و غریب در تامین مالی تنها می تواند تا آنجا پیش رود که توضیحی درباره حماسه 140 دقیقه ای فراآتلانتیک که قسمت های مساوی «گرفته شده»، «پدینگتون» و «زندانیان» را یکی پس از دیگری تشکیل می دهد.
هیچ فیلمی با آن ساختار ژنتیکی خاص قرار نیست آنقدر ظریف باشد و مک کارتی - که فیلمنامه را با توماس بیدگین، نوئه دبره و مارکوس هینشی نوشته است - قطعاً به نظر می رسد که به «پنه دوز» نزدیکتر شده است تا «اسپات لایت». در طول صحنه های آغازین در حالی که کارگران مهاجر اسپانیایی زبان در صندلیهای جلو در پشت یک ون نشستهاند در مورد اینکه چقدر آمریکاییها از تغییر متنفرند (این فکر را بکنید!)، بیوه بیوه نفتی، بیل بیکر، کاریکاتور گستردهای از یک اوکلاهومن خون سرخ است که دیمون در قسمتی از سریال «رئیس مخفیانه» بیشتر شبیه یک میلیونر است. ما در حال صحبت کردن با کلاه های کامو، دعا بر سر یک همبرگر سونیک، خالکوبی های دو سر عقابی که جمجمه ای در دست دارد، و یک جفت عینک آفتابی مشکی هستیم که هر گونه ردی از احساسات انسانی یا هر مزخرفات زنانه دیگری مانند آن را پنهان می کند. حتی خارجیها هم نمیتوانند بپرسند که آیا او به ترامپ رای داده است (متاسفم، اما این یک بررسی بدون اسپویل است).
و هر جا که بیل می رود، آمریکا را با خود می آورد. بزرگترین تغییری که او میخواهد هنگام پرواز به فرانسه انجام دهد، تغییر از Sonic به Subway است. او حتی در بهترین وسترن در مارسی می ماند، و نه تنها به این دلیل که در طول دو هفته ای که در خارج از کشور به سر می برد، برای دیدن دخترش آلیسون در زندان (ابیگیل برسلین هولناک، باورکردنی تا حد لثه دندان هایش، هزینه های زیادی در طول دو هفته ای که در خارج از کشور به سر می برد، بسیار زیاد است. به عنوان یک آماندا ناکس با حجاب نازک که به اتهام قتل دوست دختر دانشگاهش، پنج سال از 9 سال زندان را سپری کرده است).

اما ادکلن بیلز همه بد نیست. در حالی که او ممکن است گذشتهای پر دردسر را زیر آن سایهها پنهان کند، و مشتاق تحمیل ارادهاش بر کشورهای خارجی است که هرگز نمیخواستند او در آنجا شروع شود، او همچنین یک یاور واقعی است. او قبوض مادرشوهرش را می پردازد، با وجود اینکه او از کار افتاده است. هنگامی که مادر مجرد تئاتر او ویرجینی (ستاره «مامور من را صدا کن!»، کامیل کاتن) یک روز دیر برمیگردد، او یک کلید یدکی هتل را به دختر کوچک اتاق کناری (لیلو سیاوو دوستداشتنی در نقش مایا) تحویل میدهد، و زمانی که او و مایا به آپارتمان جدیدشان بیل نقل مکان می کند تا به تعمیر سیم کشی خراب خود کمک کند. بنابراین، اگر قصد نداشته باشد به دخترش کمک کند - که در بیشتر عمرش به بدترین شکل شکست خورده است - وقتی دخترش شواهد جدیدی در مورد قاتل واقعی به او بدهد، لعنت خواهد شد. وکیل آلیسون فکر می کند که تحت تأثیر قرار دادن یک قاضی بسیار غیرمرتب است؟ مشکلی نیست، بیل "بچه عرب قد بلند و پوست روشن" را که خودش به دختر سابق دخترش چاقو زد، شکار خواهد کرد. با چنین توصیفی و تعداد انگشت شماری از نژادپرستان مفید که مشتاق هستند هر بچه مهاجری را تا آخر عمر به زندان بیندازند، چه مشکلی ممکن است پیش بیاید؟
نیازی به گفتن نیست که بیل بیکر دقیقاً جیسون بورن نیست - او حتی جرمی رنر هم نیست - و همه چیز با عجله به طرفی پیش می رود. اما همانطور که "Stillwater" به تدریج عمیق تر می شود، شروع به جریان در برخی از غیرمعمول ترین جهات می کند. خیلی فاش کننده نیست اگر بگوییم که پیوند بیل با ویرجینی و مایا با گذشت زمان تقویت می شود، زیرا هفته ها به ماه ها می رسد و این دو والدین مجرد شروع به تشکیل خانواده افلاطونی می کنند. کارگردانی طبیعت گرای مک کارتی به فیلم اجازه می دهد تا به طور یکپارچه بین حالت ها بچرخد، حتی اگر فیلمنامه به بخش های واضح تقسیم شده است، و در صحنه های طولانی بیل که مایا را از مدرسه می برد یا به ویرجینی کمک می کند تا برای تست بازیگری تمرین کند، حس گرمی قابل لمسی وجود دارد.
اجرای مت دیمون با نرمی آرامی که حجم عظیم شخصیتی را که در آن بازی میکند خنثی میکند، و فیلم کمدی سبک درگیریهای فرهنگی با نیت خوب بین او و هم اتاقیهای جدیدش چنان دوستداشتنی است که تقریباً دلیل غمانگیز آمدن بیل را فراموش میکنید. فرانسه در وهله اول. نوری که از امید او به فرصتی دوباره سرچشمه میگیرد، گرمای جدیدی را در اطرافیانش ایجاد میکند، و این حس واضح وجود دارد که توانایی او در برقراری صلح با شیاطیناش ممکن است دیگران را به انجام همین کار برانگیزد (اعتدال به کوتین برای ساختن وحشیانه وضعیت زندگی ساختگی مانند یک خانه واقعی واقعی است). پذیرش چیز سختی است، اما حتی کوچکترین اندازه آن می تواند دیدگاه شما را نسبت به جهان تغییر دهد.
البته، مهم نیست که تماشای «Stillwater» از فیلمی که فکر میکردید چقدر فریبآمیز سرگرمکننده است، میدانید که فقط زمان زیادی است که شیطان به او دست پیدا کند.ناشی از. نکات ناشیانه ای از اتفاقاتی که در راه است وجود دارد - از جمله صحنه ای از خودآزاری وحشتناک که به طرز گیج کننده ای کمی دنبال می شود، و حتی بیشتر از هر یک از پیشروی های مردد فیلم نسبت به روح مرد فراموش شده آمریکایی احساس می شود. و سوئیچ که عمل سوم را به چرخ دنده تبدیل می کند، آنقدر که برای تحقق هدفش به عنوان آزمایش ایمان لازم است، قانع کننده نیست.
با این حال، شیوهای که بیل در دقایق پایانی روی دلمهاش پاره میکند، ظرافت عجیبی دارد. هر پیچ و تاب سطح «مطمئناً، جان» که مک کارتی در ساعت یازدهم به ما میزند (و حداقل یکی از آنها وجود دارد) با صحنه پایانی که با نیرویی شگفتانگیز برخورد میکند، کاهش مییابد، زیرا دیمون و برسلین لحظهای را به اشتراک میگذارند که به پایان میرسد. قلب چیزی است که "Stillwater" همیشه واقعاً درباره آن بود، و به این افراد شکسته فرصتی بیرونی برای آرامش می دهد، اگر با معجزه ای هنوز قدرت زندگی با آن را داشته باشند.
نظرات شما عزیزان:
|